دلتنگ که شدی ...
برای دو نفر چای بریز
سهم خودت را بنوش !
و بگذار سهم من ...
به عادت همیشگی اش
از دهان بیفتد.. !!
...همین
من و تو ، توی خیــابانی و باران... مثلأ
خلوتِ دنجـی و یک گوشۀ دالان... مثلأ
من و یک ، سیرتماشــای تو کردن ، آرام
بی سخن از لب و گیسوی پریشـان ، مثلأ
تو به من، فکرنکن... من به لبت فکـرکنم
فکر بدنیست که... نه بیشــتر ازآن ، مثـلأ
تو بگویی که چه سیـگار تو بدبوست ولی
من بگویم نَفَست ، قمصــرکاشـان ... مثـلأ
تو بپرسی : چه کسی توی خیـــالت داری؟
من بگویم:"تو"؛ کسی نیست به قرآن،مثلأ
بغض کردم که مگـر می شــود آیا روزی
من و تو، توی خیـابانی و باران ، مثـــــلأ
...همین
یه وقتایی دلواپست میشمو
تو تنهایام از تو دم می زنم !
تو هیچی نمی دونی ازحال من !!
شبایی که بی تو قدم می زنم ...
شبایی که تو غرق در آرامشی
شبی که کنارش نفس می کشی ..
به پهلوی من می زنی هی تبر
تو از حال وروزم ، نداری خبر !
تویی که به خاکسترم می کشی
هنوز عکس تو روبروی منه ...
بااینکه منو میکشه دیدنت !
بارم دیدنت آرزوی منه ...
... همین
(توضیح مختصردر مورد عکس ...)
انقدر این عکس سرشار از عشقه که به دلم چسبید و انتخابش کردم و بروی عکس مطلبی
زدم و با احترام تقدیم می کنم به دوست خوبم
" آقای محسن چاووشی" عزیزم و تمام پدران بزرگوار ... روز مزد ... روز پدر مبارک ...
************************
کفـش هــای کهنــه ی تــــو
ربــط ِ دل نشینــی دارد
بــا فــانــوس ِ روشــن ِ خــانــه ی مـــا
بگــذار غبــار ِ کفـش ات را ببـوسـم ، پـــدر
... همین
از خلاصه ی روز های انتظار،
میدانم …
حوصله به خرج نمی دهی تا تمامی حرفهایم را بشنوی !
فقط این را میگویم :
دلتنگی ام آنقدر بزرگ شده است …
که اگر ببینی شاید نشناسی !
.
.
... همین